خارج کردن عصارۀ چیزی. فشردن بذر یا میوه ای تا آب آن خارج شود. کشیدن شیرۀ چیزی، کنایه از ناتوان ساختن شخص از بسیاری تحمیل کردن کاری بر او. شیرۀ کسی را کشیدن
خارج کردن عصارۀ چیزی. فشردن بذر یا میوه ای تا آب آن خارج شود. کشیدن شیرۀ چیزی، کنایه از ناتوان ساختن شخص از بسیاری ِ تحمیل کردن کاری بر او. شیرۀ کسی را کشیدن
رسم کردن دائره. حلقه کشیدن. رسم کردن خطی گرد که همه نقاط آن از مرکز بیک فاصله باشد: ز خط کشید رخت گرد خویش دائره ای فغان که رهزن دلها حصار پیدا کرد. صائب. صاحب آنندراج گوید:دائره کشیدن و ساختن آن است که سایلی برای خود یا غیری بجهت فراهم آوردن زری کاغذی گیرد و در آن شکل دائره ای کشد و بنام هر یکی چیزی بنویسد یا از دهنده بنویساند که به او رساند و این را در عرف هند چندا گویند: در بزم زمانه بی نوایم ای کاش مطرب ز برای من کشد دائره ای. محمد قلی سلیم. کشیده دائره صدره ز طوق قمری سرو رعونت از قد موزون او گدائی کرد. محسن تأثیر. یک لب لعل کی از بوسه کندسیر مرا بهر من دائره ای کاش نکویان بکشند. وحید
رسم کردن دائره. حلقه کشیدن. رسم کردن خطی گرد که همه نقاط آن از مرکز بیک فاصله باشد: ز خط کشید رخت گرد خویش دائره ای فغان که رهزن دلها حصار پیدا کرد. صائب. صاحب آنندراج گوید:دائره کشیدن و ساختن آن است که سایلی برای خود یا غیری بجهت فراهم آوردن زری کاغذی گیرد و در آن شکل دائره ای کشد و بنام هر یکی چیزی بنویسد یا از دهنده بنویساند که به او رساند و این را در عرف هند چندا گویند: در بزم زمانه بی نوایم ای کاش مطرب ز برای من کشد دائره ای. محمد قلی سلیم. کشیده دائره صدره ز طوق قمری سرو رعونت از قد موزون او گدائی کرد. محسن تأثیر. یک لب لعل کی از بوسه کندسیر مرا بهر من دائره ای کاش نکویان بکشند. وحید
خطی گرد کشیدن. صورت دائره رسم کردن، شکل دایره بر کاغذ و جز آن احداث کردن، رسم کردن دایره ای بر صفحه ای و نوشتن اسامی عده ای بر دور آن و استعانت جستن از کمک فقیری یا دستیاری در امر خیر دیگری در بالای آن. - دایره برای فلان کشیدن، گردنامه و نامۀ توزیع او را ترتیب دادن. گردبرگرد آن نوشتن یا جمع کردن مالی برای فقیری. دائره ای کشیدن و اسامی عده ای از اغنیا را نوشتن تا بی تصور تقدم وتأخر هر کدام مبلغی را تعهد کنند. برای فقیری اعانه جمع کردن: یک لب لعل کی از بوسه مرا سیر کند بهر من دایره ای کاش نکویان بکشند. وحید. رجوع به دایره درین معنی شود، برآوردن و نواختن دایره، ساز معروف. بیت زیر شاهد این معنی و موهم معنی قبل است: در بزم زمانه بی نوایم، ای کاش مطرب ز برای من کشد دایره ای. سلیم. کشید دایره صد ره ز طوق قمری سرو رعونت از قد موزون او گدائی کرد. تأثیر
خطی گرد کشیدن. صورت دائره رسم کردن، شکل دایره بر کاغذ و جز آن احداث کردن، رسم کردن دایره ای بر صفحه ای و نوشتن اسامی عده ای بر دور آن و استعانت جستن از کمک فقیری یا دستیاری در امر خیر دیگری در بالای آن. - دایره برای فلان کشیدن، گردنامه و نامۀ توزیع او را ترتیب دادن. گردبرگرد آن نوشتن یا جمع کردن مالی برای فقیری. دائره ای کشیدن و اسامی عده ای از اغنیا را نوشتن تا بی تصور تقدم وتأخر هر کدام مبلغی را تعهد کنند. برای فقیری اعانه جمع کردن: یک لب لعل کی از بوسه مرا سیر کند بهر من دایره ای کاش نکویان بکشند. وحید. رجوع به دایره درین معنی شود، برآوردن و نواختن دایره، ساز معروف. بیت زیر شاهد این معنی و موهم معنی قبل است: در بزم زمانه بی نوایم، ای کاش مطرب ز برای من کشد دایره ای. سلیم. کشید دایره صد ره ز طوق قمری سرو رعونت از قد موزون او گدائی کرد. تأثیر
حمل کردن دانه کشان کشان از جایی بجای دیگر. کشان بردن دانه، دانه آوردن. دانه رسانیدن. (آنندراج) : غم مرغان گرفتار ندارد صیاد مور از رحم مگر دانه به این دام کشد. (از آنندراج)
حمل کردن دانه کشان کشان از جایی بجای دیگر. کشان بردن دانه، دانه آوردن. دانه رسانیدن. (آنندراج) : غم مرغان گرفتار ندارد صیاد مور از رحم مگر دانه به این دام کشد. (از آنندراج)